عباس عبدی: برخی كاندیداهای اصولگرایان برای سهمخواهی آمدهاند
اصولگرایان در کوچه بنبست یا آزادراه؟
نه اینکه گروههای سیاسی نگران شکست در انتخابات نیستند که این حق مسلم هر گروهی است.
به هر حال هزینهها صرف میشود حال چه هزینه انسانی باشد یا هزینه مادی؛ به هر حال همه گروههای سیاسی دوست دارند کاندیدای خود را بر کرسی ریاستجمهوری بنشانند و نیروهای خودشان وزیر یا معاون وزارتخانهها شوند.
اصولگرا، اصلاحطلب و حتی حامیان دولت دوست دارند تا پیروز انتخاباتی باشند که دیگر دو طیف سنتی در آن مطرح نیستند که البته دلیل هم دارد؛ پیروزی در این انتخابات یعنی نشان دادن قدرت مطلق در برابر همه جریانات سیاسی موجود.
در این میانه اصولگرایان شوق بیشتری برای پیروزی دارند که چند دلیل دارد.اصولگرایان در سال 84 خود را فاتح پاستور میدیدند و در برابر اصلاحطلبان که 8 سال دولت اصلاحات را اداره کردند، سربلند کردند. اصولگرایان که در رسیدن به کرسی پاستور -که مدتها بود رنگ آن را ندیده بودند- شتاب و عجله بیشتری داشتند با چند کاندیدا وارد گود شدند که در نهایت محمود احمدینژاد گوی سبقت را از دیگران ربود.
او تا پیش از انتخابات، عضو جامعه اسلامی مهندسین و جمعیت ایثارگران بود لذا اصولگرایان پیروزی او را پیروزی خود قلمداد کردند اما در زمان تعیین کابینه، افرادی به مجلس قدیم رفتند و ترکیب کابینه را چیدند که آنچنان جایگاهی در احزاب اصولگرا نداشتند.
در این بین اصولگرایان که نام این دولت را دولت اصولگرا گذاشته بودند برای حفظ برخی مسائل از جمله اعتبار جریان خود، سکوت اختیار کردند اما نمیشود گفت که با کمال میل هم پذیرای چینش کابینه شدند. به هر حال روزگار گذشت تا برخی دولتمردان عطای حضور در پاستور را به لقای آن بخشیدند.
در این مرحله اصولگرایان به خود آمدند و در جلسات خصوصی خود به انتقاد از دولت مشغول شدند. با پایان دولت نهم، اصولگرایان در اندیشه ورود به دولت دهم بودند چون اگرچه طعم تلخ بیمهری از دولت نهم را چشیده بودند اما دوست داشتند با توجه به اینکه عمر حضور روسای جمهور در پاستور 8 سال است، به فردی غیر از احمدینژاد رای ندهند تا از این طریق بتوانند در درجه اول اعتبار خود را در جامعه حفظ کنند و دیگر اینکه مانع ورود اصلاحطلبان به ساختمان ریاستجمهوری شوند.
اما با شروع دولت دهم دور جدیدی از ارتباط دولت با اصولگرایان آغاز و گلایههای در گوشی به مصاحبههای مطبوعاتی کشیده شد. به نحوی که روز گذشته سیدعلی بزرگواری از اعضای جبهه پایداری گفت: «امروز ما از دولت میخواهیم که بهجای سفر به استانها و انجام تبلیغات به درون مردم و بازار برود و از نزدیک وضعیت معیشتی مردم را نظارهگر باشد که در این مدت با این مدیریت چه بلایی بر سر مردم آورده است. »
این گلایهها تا جایی پیش رفت که بزرگان اصولگرا هم نه تنها نتوانستند برای پیوند این دو اقدامی کنند بلکه خود در صف نخست انتقادات ایستادند.
دولتی که میگفت اصولگرایان را برای حمایت از خود نیاز داشته در برابر اصولگرایانی قرار گرفت که هر روز یکی از آنها از حمایت دولت تبری میجوید و حتی بعضی رای خود به احمدینژاد را انکار میکنند. عدم تداوم حمایت اصولگرایان اما سبب شد تا طیف دیگری پس از سالها به مجموعه سیاسی ایران افزوده شود که همان طیف حامیان دولت است. این طیف خود را نه اصولگرا و نه اصلاحطلب میداند و به گفته خودش راه سوم را انتخاب کرده است.
آینده مبهم اصولگرایی
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، باز هم کشمکشها میان طیف دولت و اصولگرایان ادامه دارد. طیف حامی دولت سعی دارد جدیتر به همه ثابت کند نسبتی با اصولگرایان ندارد و اصولگرایان هم به همان شدت تلاش میکنند تا بگویند طیف دولت را از خود نمیدانند اما فراموش کردن گذشته در ذهن 75 میلیون ایرانی کار دشوار و غیرممکنی است.
آنها در شرایطی که این روزها سعی میکنند خودشان را به عنوان جناحی مطرح کنند که «پیروزی در عین شکست واقعی» را تجربه نکرده است، در به در به دنبال معرفی کاندیدایی هستند که بتواند این بار برنده واقعی انتخابات باشد و تنها 2 یا 3 سال پس از شروع کار این دولت احتمالی در جلساتشان این سوال را مطرح نکنند: «حالا چه کنیم؟» در این راستا آنها به معرفی هر روزه یک کاندیدا مشغولند.
روزی ولایتی، روز دیگر جلیلی، روزهای بعد هم احتمالا حدادعادل، قالیباف، لاریجانی و ... و از این کار هم دو هدف دارند؛ اول اینکه کاندیدای اصلح از نگاه خود را انتخاب کنند و بعد هم اینکه فرصتی برای شنیدن چرایی حمایتهایشان از دولت فعلی و انتقادهایشان از آن ندهند. به نظر میرسد طیف اصولگرایان که این روزها به چند بخش تقسیم شده است را نتوان به شکل قبل از سال 84 بازگرداند و باید منتظر ماند و دید بزرگان این جریان چه تصمیمی خواهند گرفت؟
در این راستا روز گذشته یک فعال اصلاحطلب با اشاره به تعدد کاندیداها در جناح اصولگرا گفت: نمیتوان این امر را نشانهای از افزایش اختلافات در این جناح سیاسی ارزیابی کرد. عباس عبدی گفت: اینکه بعضی از افراد در تحلیلهای سیاسیشان میگویند تعدد کاندیداها نشانهای از افزایش اختلافات در جناح اصولگراست، باید بگوییم تحلیلی ساده و سطحی است.
اگر در میان اصولگرایان اختلافات بسیاری وجود داشت، با توجه به تنوعی که در این جبهه شاهد هستیم باید میدیدیم که هر طیف از این جناح، فردی را به عنوان کاندیدا معرفی میکرد و تعدد کاندیدا بیشتر از این بود.
این فعال اصلاحطلب در پاسخ به اینکه پس دلیل افزایش کاندیداها چیست؟ ابراز داشت: دلیل این امر را میتوان در دو چیز ارزیابی کرد؛ یک دلیل این است که افراد با حضور در انتخابات میتوانند در دولت آینده و جناحشان به جایگاهی دست یابند و سهمی را از آنِ خود کنند و از دیگر سو، این امر میتواند در شکستن رای دیگر کاندیداها موثر باشد و موجب میشود که پیروز نهایی رای قاطعی نداشته باشد.
عبدی با بیان اینكه آیا تعدد كاندیداها پس از ثبتنامها کاهش مییابد؟ گفت: این امر محتمل است چرا که تا قبل از ورود به مرحله نهایی انتخابات، کاندیدا شدن کاری آسان و کمخرج است ولی در مرحله بعدی رقابت جدی و خرجها بیشتر میشود و افراد برای کاهش هزینهها، مجبور به کنارهگیری میشوند./